سوره مریم آیه 16
وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ اِذِانْتَبَذَتْ مِنْ اَهْلِها مَکانَاً شَرقیّاً.
«در این کتاب مریم را یاد کن آن دم که در مکانی در طرف شرقی مسجد از کسان خود کناره گرفت.»
انگیزه کنارگیری حضرت مریم(علیها السلام)اجتناب از تظاهر و خودنمایی در عبادت خالصانه و خاضعانه بـود نه رهبانیت و انزواطلبی کـه آن مذموم و ناپسند است.
رابطه محب و محبوب، زمان و مکان خاص می طلبد.
زمان، پالایش هر نوع الهه و اصنام درون خویش.
و مکان بیت المقدس مأمن و مهبط انبیاء و اولیاء خدا و ملائکه الله برای زنی که هم کفو و هم شأن انبیاء عظام خداست!
در عشق به خدا باید پاک سرشتی و چالاکی و بـی باکی داشـت. و او را در همه امـور بـرتر از خـود دانست.
فاسْتَبْشرُوا ببیْعکُمُ الذی بایعْتُمْ بهِ وَ ذلک هُوَ الْفَوزُ الْعَظیم.(1)
«پس بر این سودایی که با خداوند کردید، شاد باشید که پیروزی بزرگ همین است.»
«در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری***تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری
اندر آ در باغ، تا ناموس گلشن بشکند***زانکه از صد باغ و گلشن خوش تر و گلشن تری(2)
(سوره مریم آیه 17)
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهمْ حِجاباً فَاَرْسَلْنا اِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرَاً سَویَّاً.
«در مقابل آنان (افراد اجتماع یا خانواده) پرده ای آویخت، پس ما روح خود را نزد او فرستادیم که به صورت انسانی تمام عیار بر او مجسم گشت.»
در آیه شریفه، واژه حجاب عام است یعنی منظور آن روشن نیست که آیا برای عبادت و پرستش معبود است از ناحیه عابد به در و از همه کس که پرده یا حائلی میان خود و افراد اجتماع اندازد؟
یا برای تطهیر و شستشوی خویش؟
به هر صورت از لحاظ اخلاقی شایسته است برای جنس مؤنث حفاظی از سوی عامل صورت پذیرد.
اگر جهت عبادت باشد برای جلوگیری از نگاه هوسمندانـه نامحرمـان یـا اجتناب از خـودنمایی و اگر برای شستشو است به طریق اولی پوشش و حفاظ نیـاز اسـت، بـه هـر دو وجهش حسـن و نیکو است.
بنابراین کسب عزّت و عفت مندی مختار، همواره سبب نزول الطاف الهی به جمیع جهات است. که نمونه آن را در زندگی سراسر سعادتمندانه حضرت مریم(علیها السلام) شاهدیم.
یا بَنی آدم! قَدْ اَنزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسَاً یُواری سَوْاتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیْرٌ، ذلِکَ مِنَ آیاتِ الله لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ.(3)
«ای فرزندان آدم! برای شما، لباس فرو فرستادیم که اندام شما را می پوشاند، و مایه زینت شماست، و لباس تقوی بهتر است ; این از آیات خداست، باشد که متذکر شده، پند گیرند.»
لباس و زیور معنوی نیکوتر از لباس و زیور ظاهری است.
اگر لباس ظاهر با لباس تقوی در باطن همراه نباشد، دامی است برای شیطان، شایسته است آدمی در شکارگاه هوی و هوس آن گونه عمل کند که همچون صیدی در دام صیادان قرار نگیرد. و پرده حجاب خویش بی پروا فرو ننهد.
بلکه چون مریم(علیها السلام) پرده دار عفت و پاک دامنی گردد.
«میلها، همچون سگان خفته اند***اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند
تا که مرداری در آید در میان***نفخ صور حرص کوبد بر سگان
مو به موی هر سگی، دندان شده***وز برای حیله، دم جنبان شده
صد چنین سگ، اندر این تن خفته اند***چون شکاری نیششان، بنهفته اند
یا چو بازانند، دیده دوخته***در حجاب از عشق صیدی سوخته
تا کُله برداری و بیند شکار***آنگهان سازد، طواف کوهسار»(4)
(سوره مریم آیه 18)
قالَتْ اِنّی اَعُوذُ بالرَّحْمن مِنْکَ اِن کُنْتَ تَقیاً.
«(حضرت مریم(علیها السلام) با ترس) گفت: اگر مرد پرهیزکاری (کنایه از این که پرهیزکار باشی) من از سوء قصد تو به خدای رحمان پناه می برم.»
کسی که معرفت الله در کالبد او به ودیعت نهاده شد و خالق خویش را با معرفت شهودی و قلبی ادارک نمود در سخت ترین شرایط و شداید دهر به او تمسّک جسته و بدان پناهنده خواهد شد.
حضرت مریم(علیها السلام) در عین حال که از گناه دوری می جوید و به رحمت عام حکیم امید دارد، طرف مقابل خویش را به تقوا و پرهیزکاری دعوت می نماید.
پس تقوا مؤثرترین عامل بازدارنده از گناه است.
و هیچ تکیه گاهی مطمئن تر از خالق برای مخلوق وجود ندارد.
از رسالت بزرگ و خطیر انبیاء و نزول شرایع الهی، آراستن آدمیان به زینت تقواست قرآن کریم تقوا را در دو مرتبه مطرح فرموده است:
الف) مرتبه نازله ب) مرتبه عالیه
در مرتبه نازله آن می فرماید: «فَاتَّقوُا الله مَا اسْتَطَعْتُمْ.»(5)
هر مکلّفی به اندازه توان و استطاعت خویش تقوا ورزیده و خوف خدا داشته باشد.
در مرتبه عالیه تقوا می فرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنوُا اتَقوُالله حقَّ تُقاته»(6)
«ای کسانی که ایمان آورده اید آن گونه که شایسته مقام خداوند است تقوا پیشه کنید.»
داشتن تقوا بر هر مؤمنی فرض است، چه در حدّ توان یا رفیع ترین آن.
تقوا سبب کرامت آدمی نزد خداوند بوده که منوط به مرتبه آن است.
اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقاکُمْ(7)
«شریف ترین و کریم ترین آدمیان نزد خداوند، کسی است که بالاترین مرتبه تقوا را حائز است.»
که در این بین تفاوتی میان زن و مرد نیست.
انّی لا اضیعُ عَمَلَ عامِل مِنْکُمْ مِنْ ذَکَر اَوْ أنْثی.(8)
«خداوند عمل هیچ عاملی را ضایع نخواهد کرد، خواه زن باشد، خواه مرد.»
ناگفته نماند تفاوت در حقوق و تکالیف به معنای تبعیض نیست.
بنابراین تقوا و پروای حضرت مریم(علیها السلام)شایسته ترین و بلند آوازه ترین تقوای یک عفیف است در پیشگاه عزّ ربوبی و اهل تقوا، فرشته صفت و عفیف اند.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرمایند:
کادَ الْعَفیفُ انْ یَکُونَ مَلَکَاً مِنَ الْمَلائِکَهِ.(9)
«انسان عفیف نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان شود.»
انسان درست کردار حتی در اندرون خویش هم فکر باطل ندارد. در روایات آمده است که حضرت عیسی(علیه السلام) به پیروان خود فرمود: «شما را منع کرده اند از زنا کردن و من شما را از فکر زنا کردن منع می کنم; برای این که اگر آتش خانه ای را نسوزاند، در و دیوار را سیاه خواهد کرد.»(10)
(سوره مریم آیه 19)
قـالَ اِنَّما اَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لاَهَبَ لَک غُلامَاً زَکیّاً سُو.
«گفت: من فرستاده پروردگار توام تا پسری پاکیزه به تو عطا کنم.»
با توکّل حضرت مریم(علیها السلام)، انتظار با خوف به پایان آمد و رسالت عظیم مأمور ابلاغ شد که «من فرستاده پروردگار توام.»
این جا بود که قلب محزون و مضطرب مریم(علیها السلام) سکینه و آرامشی یافت.
هُوَ الَّذی اَنْزَلَ الْسَّکینَةَ فی قُلوبِ الْمُؤمِنینَ لِیزْدادُوا ایماناً مَعَ اِیْمانِهمْ.(11)
«خداوند سکینه و آرامش را بر دل های مؤمنین نازل کرد تا بر مراتب ایمان خود بیفزایند.»
«هیچ کُنجی بی دد و بی دام نیست***جز به خلوتگاه حق آرام نیست»(12)
اَلا بِذِکْراللهِ تَطْمَئنُ الْقُلُوبُ(13)
«دل ها فقط به یاد خداوند آرام می گیرند.»
فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتُهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی المُؤْمِنینَ.(14)
«خداوند سکینه خویش را به رسولش و بر مؤمنین نازل فرمود.»
(سوره مریم آیه 20)
قالَتْ اَنّی یَکوُنُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ وَ لَمُ اکُ بَغِیاً.
«گفت: چگونه مرا پسری تواند شد با این که انسانی به من دست نزده و من خود زنا کار نبوده ام.»
و همچنین سوره آل عمران آیه 47 آمده است:
قالَتْ رَبِّ اَنّی یَکُونُ لِی وَلَدُ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذلکِ الله یخْلُقُ ما یَشاء.
«مریم گفت: پروردگارا از کجا برای من فرزندی خواهد شد با این که هیچ بشری با من تماس نگرفته است. فرشته گفت: این چنین خدائی هر چه بخواهد خلق می کند.»
وقتی دختر عمران دامن خویش از خوی پلیدی و پلشتی پیرایش نمود و آلودگی و انحراف را از خود دور کرد به بالاترین و والاترین مرتبه کمال معنوی دست یافت. بنابراین عطاء فرزند به حضرت مریم(علیها السلام)هم نعمت است هم حکمت!
نعمت از آن جهت که او زنی است مستحق الطاف خفیّه الهی به خاطر کرامات و سجایای اخلاقی و معنوی که کسب کرده است.
و حکمت از این جهت که حضرت عیسی(علیه السلام)اولین و آخرین آیت و معجزه ای است از ناحیه حکیم مقتدر به یک زن که ارزانی شد.
(سوره آل عمران آیه 47)
اِذَا قَضَی اَمْراً فَاِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کَنْ فَیَکُونُ.
«او (خداوند) وقتی قضای امری را براند، همانا فرمان می دهد که باش، آن امر وجود می یابد.»
و همچنین در آیه 21 سوره مریم آمده است:
قَالَ کَذلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاس وَ رَحْمَةً مِنّا وَ کَانَ اَمْراً مَقْضِیّاً.
«(فرشته) گفت: پروردگار تو چنین است. فرموده این بر من آسان است تا آن را برای مردم از جانب خویش آیتی و رحمتی کنیم و کاری است مقرر شده.»
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بهِ مَکَاناً قَصِیّاً.(15)
«پس او (مریم(علیها السلام)) حامله شد، و با وی در مکانی دور گوشه گرفت.»
تقوا و عفت مریم(علیها السلام) سبب شد که با اراده خداوند فرزند موعود در رحم پاک و مطهر او قرار گیرد. آن هم بدون ازدواج با احدی از بشر!
بنابراین نتیجه می گیریم:
اولا: زن هم می تواند به بالاترین درجه معرفت حقیقی دست یابد تا جایی که فرشته (روح) برای او از سوی خداوند پیام می آورد.
ثانیاً: برای دستیابی به کمال نهائی هیچگونه نقص معرفتی و معنوی در زن وجود ندارد.
ثالثاً: اهتمام و عنایات کریمانه خالق نسبت به جنس مؤنث هویداست.
رابعاً: هر وقت اراده خداوند در حال تحقق پذیری است، کسی را یارای مقابله با آن نخواهد بود.
اِنَّمَا اَمْرُهُ اِذا اَرَادَ شَیْئاً اَنْ یَقُول لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.(16)
«هر گاه (خداوند) چیزی را اراده فرماید فرمان او جز این نیست که گوید: باش پس بی درنگ خواهد شد.» زیرا، ملکوت همه چیز بدست خداست.
فَسُبْحَانَ الَّذِی بیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیء وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُون.(17)
«پس منزه است کسی که ملکوت همه چیز به دست اوست و همه به سوی او باز گردانده می شوید.»
(سوره مریم آیات 26 ـ 25 ـ 24 ـ 23)
فَاَجَائَها الْمَخَاضُ اِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْل هذا و کُنْتُ نَسیاً منْسِیاً.
«درد زائیدن او را به سوی تنه نخل برد، گفت: ای کاش قبل از این مرده بودم یا چیزی حقیر بودم و فراموشم کرده بودند.»
فَنَادَیهَا مِنْ تَحْتِها اَلاّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَریّاً.
«پس وی را از طرف پائین ندا داد: غم مخور که پروردگارت جلوی تو نهری جاری ساخت.»(18)
وَ هُزّی اِلَیْکِ بجِذْعِ النَّخْلِةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً.
«تنه درخت را سوی خود تکان بده که خرمای تازه بر تو بیفکند.»
«فَکُلی وَ اشْرَبی وَ قَرّی عیْناً فَاِمّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَر أحَداً فَقُولِی اِنّی نَذْرتُ لِلرّحْمَن صَوْماً فَلَنْ اُکلِّم الْیومَ اِنْسیّاً.
«بخور و بنوش و چشمت روشن دار، اگر از آدمیان کسی را دیدی بگو من برای خدا روزه «کلام» نذر کرده ام پس امروز با بشری سخن نمی گویم.»
هر نعمتی از پی نقمتی پدید می آید، عبادت زاهدانه و متواضعانه حضرت مریم(علیها السلام)در میان قوم متعصب و متحجّر، با ملامت و مرارت های بی شماری همراه بود. لیک آن بانو بر استقامت محقانه خویش پای فشرد و ظفر یافت.
علاوه بر طعام بهشتی که در محراب عبادت نصیب او می گردید، در هنگام وضع حمل هم مورد التفات کریمانه حضرت حق قرار گرفت و کرامات کم نظیری شامل حال او گردید:
اولا: جاری شدن چشمه آب گوارا در زیر پای آن محدثه.
ثانیاً: با روئیدن رطب تازه بر درخت نخل فرتوت و خشکیده بارقه امید دمیده گشت. بنابراین با عنایات بی شائبه خداوند برای یک مادر با عفاف، هم غذا مهیا شد، هم آب گوارا!
«شب تاریک و سنگستان و من مست***قدح از دست من افتاد و نشکست
نگهدارنده اش نکو نگه داشت***وگرنه صد قدح نفتاده بشکست»(19)
اِنّی نَذرتُ لِلرَّحْمَن صَوْماً فَلَنْ اُکَلِّمَ الْیَوْمَ اِنْسیّاً.
آن چه از آیه شریفه استنباط می شود، این است که قبل از اسلام هم، روزه وجود داشت آن هم با کیفیت خاص آن زمان، و روزه تمرین تقواست که یکی از مؤثرترین مقوله تربیتی در تعدیل نفس است وکسی که عاشق است پروانهوار سوختن را باید بیاموزد. و همچنین، «به پلک دیده آتشپاره چیدن» را نیز، و میوصال میخانه ای را طلب کند که حیات جاودانه می بخشد.
و با همه فراز و نشیب ها در جرگه عشق، حرمِ دل(20) را وقف دل آفرین کند، تا محرم راز گردد.
حضرت مریم(علیها السلام) لسان و نهان (دل) خویش را وقف معبود حقیقی کرد و دل را به آئین مجازی دیر و کنشت و خانقاه نسپرد.
زیرا در عنفوان جوانی تسلیم اراده محض
خالق بود، که مهر سکوت و وقف دل، نشانه عارفان و عابدان است.
«هر که آئین حقیقت نشناسد زمجاز***خواجه در حلقه رندان نشود محرم راز
یا به بیهوده مبر نام محبت به زبان***یا چو پروانه بسوز از غم و با درد بساز
آنقدر حلقه زنم بر در میخانه عشق***که کند صاحب میخانه به رویم در باز
هر که شد معتکف اندر حرم کعبه دل***حاش لله که شود معتکف کوی مجاز
مگذارید قدم بیهوده در وادی عشق***کاندرین مرحله بسیار نشیب است و فراز»(21)
و در احوال عارفان می خوانیم:
«دلی کو با تو شد همراه و همبر***چگونه مهر بندد جای دیگر
دلی کو را تو هم جانی و هم هوش***از آن دل چون شود یادت فراموش»(22)
(سوره مریم آیات 33 ـ 32 ـ 31 ـ 30 ـ 29 ـ 28 ـ 27)
فَاَتَتْ بِهِ قَومَها تَحْمِلُهُ قالوُا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئتِ شَیئاً فَریّاً.
«مولود را که در بغل گرفته بودند نزد کسان خود آورد، گفتند ای مریم حقاً که چیز شگفت انگیز آورده ای.»
یا أخْتَ هارونَ ما کانَ اَبوُکِ امْرَءَ سَوء وَ کانَتْ اُمُّکِ بَغِیّاً.
«ای خواهر هارون، آخر پدرت مرد بدی نبود و مادرت زنا کار نبود.»
فَاَشارَتْ اِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فی الْمَهْدِ صَبیّاً.
«مریم به مولود اشاره کرد، گفتند: چگونه با کسی که کودک و در گهواره است سخن گوئیم؟»
قالَ انّی عَبْدُاللهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبیّاً.
«گفت: من بنده خدایم، مرا کتاب داده و پیغمبر کرده.»(23)
وَ جَعَلَنِی مُبارکاً اَیْنَ ما کُنْتَ وَ اوْصانی بالْصَلوةِ وَ الْزَّکوةِ ما دُمْتُ حَیّاً.
«و هر جا که باشم با برکتم کرده است، و به نماز و زکات مادام که زنده باشم سفارشم فرموده.»
«وَ برّاً بوالدتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبّاراً شَقِیّاً.
«و نسبت به مادرم نیکوکارم کرده و گردن کش و نافرمانم نکرده است.»
«وَ الْسَّلامُ عَلَیّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ اُبْعَثُ حَیّاً.
«سلام بر من روزی که تولد یافته و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم.»
جهالت قوم بر آن شد تا حضرت مریم(علیها السلام)هدف تیر زهرآگین تهمت مغضوبین قرار گیرد و باسخنان هتک آلود و ناصواب خویش او را نسبتی ناروا دهند. لیک دیری نپائید که حکمت و مشیت خداوند تحقق یافت و آن زن، سربلند از آزمون الهی بیرون آمد.
آن مولود موعود، مسیحا(علیه السلام) لب به سخن گشود و قاطعانه توطئه معاندان و ملامتگران را در هم نوردید، و فرمود:
من عیسی مسیح(علیه السلام) بنده مقرب درگاه اویم.
خداوند به من کتاب آسمانی و شرف نبوت ارزانی بخشید.
مایه رحمت و برکت جهانیانم.
مکلف به ادای تکلیف در زکات و صلاتم تا زمانی که در عرصه حیاتم.
خداوند مرا نسبت به مادرم در اطاعت و فرمانبرداری و احسان و نیکوکاری سفارش فرموده است، سپاس خالقی را سزد که به من نعمت حیـات داده و روزی که طومار زندگی ام بسته خواهد شد و زمانی که پا به منصه ظهور خواهم نهاد.
امید به زندگی، مرگ و قیامت و روز رستاخیز، سه فاکتوری است برای تنبّه و آگاهی دادن به دارندگان فطرت سرد و خاموش که آنان را به بیداری در معرفت سوق دهند.
حضرت عیسی بن مریم(علیهما السلام) با سخنان الهی اش، کشتی حیات را برای فلاح و رستگاری مهیا کرد.
و به همگان فهماند به آب طغیان گر (میل و خواهش های نفسانی) اجازه نفوذ به داخل کشتی را نداده تا سبب هلاکت معرفت و معنویت گردد.
بلکه آدمیان به تعدیل خواهش های درون بر آیند و آن را وسیله ای برای دستیابی به هدف مطلوب خویش قرار دهند.
«آب در کشتی هلاک کشتی است***آب اندر زیر کشتی پشتی است»(24)
بنابراین سفاهت قوم مسیح(علیه السلام) به جهت آن بود که آنان قوّت و قدرت مقابله با خواست های درون خویش را نداشتند.
«مر سفیهان را رباید هر هوا***و آنکه نبودشان گرانیّ قوا»(25)
(سوره مائده آیه 75)
مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ اِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ اُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانا یَاکُلان الْطَّعامَ اُنْظُرْ کَیْفَ نبیِّنُ لَهُمُ الایاتِ ثُمَّ انْظُرْ انّی یُوفَکوُنَ.
«عیسی پسر مریم به جز پیامبری نیست که پیش از او نیز پیامبرانی بودند و مادرش زنی راستگو بود، هر دو (مانند مردمان) غذا می خوردند، بنگر چگونه آیات خود را برای آنان بیان می کنیم، و سپس بنگر چگونه روی بر می گردانند.»
خداوند کریم عیسای پیغامبر را فرزند زنی یاد می کند که او در صداقت و سلامت گفتار و کردار شهره زمانه است.
و آن دو را از سلک خاکیان می نامد که با تهذیب و تأدیب نفس خویش با افلاکیان محاوره و مراوده ای دیرینه داشتند.
آنان تجسم آیات و نشانه حضرت حقند که مستعد نشور اتقیایند نه اشقیا!
«از جهان دو بانگ می آید به ضد***تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور اتقیا***وان یکی بانگش قریب اشقیا»(26)
از دامن حضرت مریم(علیها السلام) راستگو و درست کردار، پیامبری چون عیسی مسیح(علیه السلام)عروج می کند.
مسیحِ(علیه السلام) یوسف لقاء، در پیوند با خدا، دام ها گسست و جام ها شکست.
و در گسترده دولت او، دلبر و مقصود او، معبود اوست.
او یار و یاور دلبرانی است که از کار آنان دست فرو نشست. و سودای دل دلبران، به عشق او شعلهور است.
ای یوسف خوش نام ما، خوش می روی بر بام ما***ای در شکسته جام ما، ای بر دریده دام ما
ای نور ما، ای سور ما، ای دولت منصور ما***جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله معبود ما***آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما، دام دل غمار ما***پا وا مکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بماند پای دل، جان می دهم چه جای دل***و از آتش سودای دل، ای وای دل، ای وای ما(27)
کوتاه سخن اینکه
آن چه از اهداف تربیتی داستان حضرت مریم(علیها السلام) می آموزیم آن است که با اندیشه دینی و دست یابی به هدف نهایی و کمال معنوی که همان قرب به حق می باشد، باید مجدّانه و مدبّرانه گام برداشت تا مراد حاصل آید.
آدمی در سیر و سلوک حقیقی، فقط خدا را ببیند نه خود را.
اگر در هر اموری خالق را ناظر بر اعمال و افعال خویش بداند، در می یابد که صبغه الله شدن و خلیفه اللهی گشتن بر او میمون و مبارک است.
و زمانی الطاف و کرامات حضرت احدیّت بر بنده ساری و جاری است که «تفویض امر الیه» خالصانه و صادقانه باشد.
لابه و انابه به ساحت آستان قدس ربوبی، صیقل درون است و نورانیت برون.
دلی که در او مهر و محبت خدا نشیند جای اغیار و بیگانه نیست.
دلی دارم خریدار محبت***کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل***زپود محنت و تار محبت(28)
حضرت مریم(علیها السلام) با استعانت از درگاه خداوند منان، مکنونات قلبی خویش را به اطاعت بی قید و شرط آفریدگار هستی در آورد.
بنابراین شایسته است همه زنان و مردان عالم، کـردار و رفتار هدفمند آن بـانوی نمونـه را، به عنوان الگوی تربیتی و اخلاقی، سرلوحه کار خویش قرار دهند.
در یک حدیث قدسی از جانب خداوند متعال به حضرت موسی(علیه السلام) چنین آمده است:
(ای موسی) مرا محبوب خلقم گردان و دوستی مرا در دل ایشان بینداز.
آن حضرت ندا داد: چگونه و از چه طریقی محبت ترا در دل خلق اندازم؟
خداوند پاسخ داد که آنان را متوجه نعمت های بسیاری کن که به آن ها داده ام.
1 ـ توبه / 111.
2 ـ کیات شمس، غزل 2798.
3 ـ اعراف / 26.
4 ـ مثنوی معنوی، مولوی.
5 ـ تغابن / 16.
6 ـ آل عمران / 102.
7 ـ حجرات / 13.
8 ـ آل عمران / 195.
9 ـ نهج البلاغه، کلمات قصار 474.
10 ـ جامع السعادات نراقی.
11 ـ فتح / 4.
12 ـ مثنوی معنوی، دفتر دوّم، بیت 591.
13 ـ رعد / 22.
14 ـ فتح / 26.
15 ـ مریم / 22.
16 ـ یس / 82.
17 ـ یس / 83.
18 ـ «وجعلنا ابن مریم و امه ایه و اویناهما الی ربوه ذات قرار و معین» (مؤمنون / 50).
«و ما پسر مریم و مادرش را بر خلق آیت و معجزه بزرگ گردانیدیم و هر دو را به سرزمین بلندی که آن جا مکانی هموار و چشمه سار بود (شام و بیت المقدس) منزل دادیم.»
«این المتقین فی جنات و عیون» (ذاریات / 15).
«پرهیزکاران در بوستان ها و چشمه سارانند».
19 ـ اشعار عرفانی باباطاهر همدانی.
20 ـ قال الصادق(علیه السلام): «القلب حرم الله، فلاتسکن حرم الله غیرالله» (بحارالانوار، 70/25).
«دل حرم خداست، در حرم خدا غیر خدا را ساکن مکن».
الهی سینه ای ده آتش افروز***در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست***دل افسرده غیر از آب و گل نیست
(دیوان اشعار، وحشی بافقی)
21 ـ دیوان اشعار، وحدت کرمانشاهی.
22 ـ اشعار عرفانی باباطاهر همدانی.
23 ـ «ویکلم الناس فی المهد و کهلا و من الصالحین» (عمران / 41).
«و با مردم در گهواره و در پیری سخن می گوید و از صالحان است».
24 ـ مثنوی، دفتر اول، بیت 985.
25 ـ مثنوی، دفتر سوم، بیت 4310.
26 ـ مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 1623 ـ 1622.
27 ـ کلیات شمس جلال الدین مولوی.
28 ـ اشعار عرفانی باباطاهر همدانی.